کد مطلب:277145 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:135

نکته ای که بر همه پوشیده مانده است
در اینجا بد نیست به نكته بسیار مهمی كه بر همه نویسندگان شرقی و غربی و حتّی بر بسیاری از پژوهشگران اسلامی پوشیده مانده است، اشاره كنیم و انگیزه مخالفت ابن خلدون را با احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) آشكار سازیم.

آنچه از منابع مهم و موثق تاریخی و حتّی از نوشته های خود ابن خلدون در كتاب «مقدّمه» استفاده می شود این است كه:

از آنجا كه ابن خلدون از مردم اندلس بوده و در مصر می زیسته و اُصولاً میانه خوبی با خلفای فاطمی شیعی مصر نداشته است، سعی كرده است با ردّ و انكار احادیث مربوط به مهدی (علیه السلام) ثابت كند كه «مهدی موعود اسلام» ربطی به «مهدی فاطمی»



[ صفحه 178]



سر سلسله سلاطین فاطمی مصر كه برخی پنداشته بودند او «مهدی موعود» است، ندارد.

به همین جهت، وی بحث خود را با آن شرح و تفصیل، تحت عنوان «گفتگو در باره خروج مردی فاطمی» آغاز نموده و برای اثبات این مطلب كه عبیداللّه بن محمّد سرسلسله و جدّ سلاطین فاطمی مصر كه در شمال آفریقا بر ضد امرای «سنّی اغلبی» قیام نمود، و شهر «مهدیّه» را بنا نهاد، مهدی موعود نیست، احادیث مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را با استدلال های واهی مورد انتقاد قرار داده است، تا بدین وسیله با خراب كردن احادیث مربوط به مهدی موعود (علیه السلام)، مهدی فاطمی را خراب كند، و او را تخطئه نماید، غافل از این كه این كار نادرست او بیشتر احادیث مربوط به «مهدی موعود (علیه السلام)» را بی اعتبار می كند.

با توجّه به آنچه گذشت، برخی چنین پنداشته اند كه منظور ابن خلدون از مرد فاطمی، مهدی فاطمی است، در صورتی كه چنین نیست وهمان گونه كه توضیح دادیم مقصود او عبیداللّه بن محمّد، مهدی فاطمی جدّ سلاطین فاطمی مصر است، زیرا وی در آخر همان بحث وقتی با انبوه روایات مربوط به مهدی (علیه السلام) رو به رو می شود و می بیند كه همه منابع معتبر اهل سنّت، این روایات را نقل كرده اند، گوید كه قسمتی از احادیث مربوط به «مهدی» غیر قابل انتقاد است. و هرچند كه این ابراز عقیده بسان ضرب المثل معروف «كوسه و ریش پهن» است، امّا در عین حال، از نتیجه گیری خود او در آخر بحث مذكور، معلوم می شود كه وی عقیده داشته است كه شخصی به نام «مهدی» از دودمان اهل بیت (علیهم السلام) در آخر الزمان قیام خواهد كرد.

اما بر اساس كدام روایات؟ ظاهرش آن است كه بر اساس همان روایاتی كه وی آنها را مردود، دانسته است.

به طور خلاصه، سخنان جنجال برانگیز ابن خلدون در باره مهدویّت، هرگونه تفسیر شود، مسلّم است كه باتوجّه به زمینه تب مهدی پرستی و گرم بودن بازار مهدویّت در عصر وی و شرایط خاصی كه در زمان او در جهان اسلام پدید آمده بود و اینكه برخی از افراد فرصت طلب، برای پیشبرد اهداف خود از عنوان «مهدی موعود» استفاده می كردند، ابن خلدون به خاطر این سوء استفاده از حقیقت، به اصل حقیقت تا اندازه ای بی اعتقاد شده، و در واقع برای تخطئه كردن «مهدی فاطمی» سر دودمان سلاطین فاطمی مصر، در صحّت برخی از احادیث مهدی موعود ایجاد شبهه نموده است.

او با این روش غیر علمی خود را در نظر علما، بزرگان، دانشمندان، تاریخ نویسان و دیگر طبقات مردم، و همچنین نسلهای آینده تاریخ بی اعتبار ساخته تا جایی كه وی را به



[ صفحه 179]



عنوان مخالف احادیث مهدی موعود بشناسند، و اشخاصی هم مانند غربی های شرق شناس و اسلام شناس مغرض، امثال مارگلی پوت با تكیه و اعتماد به نوشته های او، به خود حقّ دهند كه در باره اسلام و عقاید اسلام و احادیث اسلامی اظهار عقیده كنند و بگویند كه دلیل قانع كننده ای بر اثبات وجود «مهدی» و صحّت احادیث از پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) كه ظهور یك مهدی را برای تقویت اسلام، لازم و حتمی شمرده باشد، در دست نیست.